پشیمونی

دنیارم اگه بدی دلم ازت صاف نمی شه

دلی که بشکنی و کرد شه٬شفاف نمی شه

 

نه دیگه٬ دوست دارم محاله باورم بشه

اسم تو محاله همسایه دفترم بشه

 

حیف قصری که برات تو رویاهام ساخته بودم

من مقصر نبودم چون تو رو نشناخته بودم

 

اصل مطلب اینه که برو پی کار خودت

کاش با اون سختی نیومده بودم٬ تولدت

تک بیتی

سخته٬ یکی بهت بگه ستاره شو بچینشمت

یه کم که بگذره بگه٬ دیگه نیا ببینمت

تک بیتی

چه کنم شبا که سر و صداها کم رنگ میشه

بیشتر از روزا دلم برای تو تنگ میشه

ناباوری

من مرگ تاک کهنسال عشق را

باور نمی کنم

وقتی که چشمهای تو

در باغ خاطره هایم

هنوز نفس می کشند

و از نگاه تو

گلهای دشت تنهایی

هنوز می رقصند

ببین برای تو حرف می زند انگار

سکوت تلخ و حزینی

که در صدای من است

برای تو که همیشه

توان گفتن را

گرفته ای از من٬

ببین زبان نگاهم به لکنت افتاده

ز بس که می ترسم

از آن نگاه غریبت

که خوب می فهمد

چقدر بی تابم

تو باز مانده ی یک آتشفشان خاموشی

و من چکیده ی ابری همیشه بارانی

تو آتشی هستی٬

پر از غرور غریبی

که آب خواهد شد؛

شبی که غربت من هم

غروب خواهد کرد

و من که مرگ تاک کهنسال عشق را

باور نمی کنم هرگز

به انتظار طلوعی دوباره می مانم.